ابزار رایگان وبلاگ

واژگان :آرمان‌شهر( اتوپیا)
 
جندی شاپور (البرز)
علمی فرهنگی

آرمان‌شهر (در زبان‌های غربی utopia) برای نخستین بار توسط تامس مور در سال ۱۵۱۶ در کتابی به همان عنوان بکار گرفته شد. پیش‌تر مفهوم‌های مشابهی از این واژه در آرای فلاسفه یونان باستان (افلاطون و ارسطو) عرضه شده و در فلسفهٔ اسلامی از آن به عنوان «مدینه فاضله» یاد شده است.

آرمان‌شهرخواهی (utopianism) عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیال‌پردازی دربارهٔ یک نظم اجتماعی آرمانی.از روزگار افلاطون تاکنون بسیاری از نویسندگان طرح جامعه‌های آرمانی ریخته‌اند و همچنین بسیاری از گروه‌های دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوشش‌هایی برای برپاکردن جامعه‌های آرمانی کرده‌اند.اصل واژه utopia یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» می‌باشد. اتوپیا Utopia واژه­ای است مرکب از OU(او) یونانی به­معنای «نفی» و کلمه­ی TOPOS(توپوس) به­معنای «مکان» می­باشد؛ بنابر­این از لحاظ لغوی به­ معنای «لامکان»می­باشد.آرمان‌شهر نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی است. همچنین می‌تواند نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی باشد. از افلاطون به‌عنوان نخستین فیلسوف آرمان‌گرای اندیشهً غرب نام می‌برند. درواقع آرمان‌شهر با مفهوم ایده افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشهٔ وی را می‌توان در رساله جمهوریش یافت. در رساله جمهوری، افلاطون سیاست را به عرصه‌های گسترده‌تری همچون دولت و قانون اساسی بسط می‌دهد. افلاطون خطوط اصلی که برای سازماندهی یک شهر آرمانی لازم است را به تصویر می‌کشد. به همین سبب از وی به‌عنوان بنیانگذار این اندیشه نام برده می‌شود.



Location:Tehran-Mehrabad
Temperature:12 °C
Comfort Level:9 °C
Dew point:-6 °C
Pressure:1016 millibars
Humidity:28%
Wind:30 km/h from 300° West-northwestDirection East-southeast
Last update:Sat 12:30 IRST

نظرات شما عزیزان:

فريناز
ساعت10:58---13 مهر 1392
چیست در همهمه دلکش برگ

چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال

چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت،
مات و مبهوت به آن می نگری

نه به ابر، نه به آب، نه به برگ، نه به این آبی آرام بلند،
نه به این خلوت خاموش کبوترها،
نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام،
من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاینده هستی را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را می شنوم،
می بینم،
من به این جمله نمی اندیشم!

به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا، تو بمان با من، تنها تو بمان!

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!

تو بخواه، پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!

"فريدون مشيري"


مهرناز
ساعت18:03---12 مهر 1392


جالب بود برام "مدينه فاضله"

ممنون آقا پيمان
پاسخ:دوست گرامی به وبلاگ شما صبا سر زدم ولی وبلاگی با این آدرس پیدا نشد.خوشحال می شم خبر بدید چی شده؟منتظر حضور مجددتون هستم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ


به تارنمای جندی شاپور البرز خوش آمدید. دانشگاه گندی شاپور در عصر خود بزرگترین مرکز فرهنگی شد. دانشجویان و استادان از اکناف جهان بدان روی می‌آوردند. مسیحیان نسطوری در آن دانشگاه پذیرفته شدند و ترجمه سریانی‌های آثار یونانی در طب وفلسفه را به ارمغان آوردندنو افلاطونیها در آنجا بذر صوفی گری کاشتند. سنت طبی هندوستان، ایران، سوریه و یونان در هم آمیخت و یک مکتب درمانی شکوفا را به وجود آورد.
آخرین مطالب
نويسندگان