جندی شاپور (البرز)

علمی فرهنگی

Daffodils

داستان درباره آفرینش نارسیسوس(نارسیس) یا نرگس در یکی از سروده های بسیار باستانی هومری قرن هفتم یا هشتم پیش از میلاد سروده شده استدر یونان زیباترین گلها را می توان دید.این گلها در هر جا که باشند زیبا هستند،امّا یونان سرزمین غنی و باروری نیست که مرغزاری پهناور و کشتزارهای پربار و صحراهای خاص پرورش گل داشته باشد.یونان کشوری است کوهستانی با تپّه های سنگی و کوههای خشک و بی باروبر،و در چنین کشوری روییدن و شکفتن گلهای وحشی که:

شادمانی می آورند وفرح انگیز و فوق العاده درخشان هستند.واقعا مایه شگفتی اند.

دمتر

 

قلّه های سرد و سر به فلک کشیده از رنگهای گوناگون و درخشان فرش شده است:هر شکاف و پرتگاه عبوس چهره و شوم از گل و گیاه و شکوفه پوشیده می شود.گدگونی و تباین این زیبایی خندان و با شکوه که با قد و قامت بلند و استوار و مهیبی که همه جا را احاطه کرده است در می آمیزد و توجه بیننده را سخت به خود جلب می کند.شاید در سرزمینهای دیگر گلهای وحشی توجه اندکی را به خود جلب کند ‌امّا در یونان هرگز.این واقعیت هم در اعصار کهن و باستانی صادق بوده است و هم در این روز و روزگار.در اعصار بسیار دور که داستانهای اساطیری یونان شکل می گرفت،انسانها گلها و شکوفه هایِ فصل بهارِ یونان را شگفت انگیز و شادی آور می یافتند. آن انسانهایی که هزار سال پیش از ما می زیستند و برای ما تقریبا ناشناخته باقی مانده‌اند‌ همان احساسی را دشته‌اند که ما اکنون در برابر معجزه زیبایی،و گلهای بسیار ظریف و زیبا نشان می دهیم که مثل  سطح زمین را پوشانده‌اند.داستان سرایان نخستین یونان داستانهای بیشماری راجع به آنها گفته اند که این گلها چگونه آفریده شده‌اند و چرا تا این حدّ زیبا بوده اند.بنابراین پیوند دادن این گلهای زیبا به خدایان کاملا طبیعی بوده است.تمامی اشیای موجود در ملکوت و افلاک و زمین به طرز واقعا اسرار آمیزی به قدرتهای خدایی و آسمانی پویند می یافتند،امّا تمامی چیزخهای زیبا بیش از هر چیز دیگربه خدایان نسبت داده می شدند.اغلب یک گل بسیار زیبا را دست آفرین مستقیم یک  می دانستند که آن را برای هدف و منظور ویژه خویش آفریده است.این موضوع درباره گل نرگس هم صدق می کرد که در آن اعصار به گل نرگسی که ما اکنون داریم و می‌شناسیم شباهتی نداشته است،بلکه گلی بوده است به رنگ ارغوانی و نقره‌ای درخشان.

دمتر مادر پرسفونه در حال گریستن برای دخترش


زئوس این گل را آفرید تا به برادرش که فرمانروای دنیای زیرین بود کمک کند و در آن هنگام قصد کرده بود دوشیزه مورد علاقه اش یعنی پرسفونه،دختر دمتر،را برباید.آن دختر در درّه اِنّا با دوستان و همسالان دیگرش در مرغزاری پر از گلو گیاه و پر از گل بنفشه و سوسن سرگرم چیدن گل بود.آن دختر ناگهان گلی را دید که برایش تازگی داشت و پیش از آن هیچگاه ندیده بود:گلی زیباتر از گلهای دیگر،زیبا و باشکوه،برای همه شگفت انگیز،هم برای خدایان و هم برای آدمیان.یکصد گل از یک ریشه روییده شده بودند و بوی عطرشان دل‌آویز بود.

پرسفونه

آسمان پهناور بالای سر،و حتی زمین نیز،از دیدن آن می خندید،حتی امواج شور دریا.از میان دوشیزگان حاضر در آنجا،فقط پرسفونه آن را کشف کرد،زیرا دیگران در گوشه دیگر مرغزار گردش می کردند.پرسفونه دزدانه و با دلهره از تنهایی خویش ،ولی بی آنکه بتواند بر وسوسه چیدن . گذاشتن آن گل در سبدش پایداری کند،به سوی آن گل گام برداشتیعنی درست همانگونه که زئوس پیش بینی کرده بود که این دختر با دیدن آن گل پایداری از دست خواهد داد. آن دختر که هنوز شگفت زده بوددست دراز کرد آن گل را بچیند ،ولی هنوز آن را لمس نکرده بود که زمین شکافته شد و چند اسب چون قیر،سیاه از آن بیرون آمدند که ارّابه ای را به دنبال می کشیدند،و مردی هم آن ارّابه را می راند هاله ای از شکوه و ابهت شاهانه ولی تیره و شوم،که هم زیبا و هم هراس انگیز بود،چهره اش را در بر گرفته بود.او دختر را بربود و به سوی خود کشید و او را استوار و محکم نگه داشت.لحظه ای بعد دخترک از دنیای درخشان و روشنِ بهاری زمین گذشت و همراه شهریار و فرمانروای مردگان به سرزمین مردگان وارد شد.

بقیه در ادامه نوشتار


منبع :سایت تاریخ ما

 

 نویسنده : 

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
ادامه مطلب
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:اسطوره گل ها,افسانه گل نرگس,سرزمين مردگان,نارسیس,نمسیس, یونان,الهه ها,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 233 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , scientific.alborz.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com